زن نمونه، از دید من، آن زنی نیست که برای کسب شهرت و موفقیتِ بیش تر فاتحهی خانواده و مسؤولیت های سنگین آن را که هیچ، حتی فاتحهی انسانیت خویش را بخواند و خودِ برهنه اش را به جهانی بنمایاند.
من این چنین زنی را بسان برادر حاتم طایی می دانم که چون نتوانست مثل برادرش معروف شود با اهانت به زمزم شهرت ابدی برای خود ساخت!
من سر به آستان آن فرشته ای می سایم و قدمگاه آن روح روحانی زیبا را می بوسم که برای پاسداشت مقام مقدس خانواده، و برای زنده نگه داشتن نام «هم سر» و «مادر» پا روی هرچه شهرت و اسم و رسم بود گذاشت و بی نام و نشانی در خانهی شوهر را برگزید. همو که هنگام لالایی خواندن برای کودک یا کودکانش، کتاب فقه یا فلسفه یا حتی فیزیک و ریاضی جلوش باز است و به فکر تاریخ امتحان و فرصت های از دست رفتهی ترم نیمه/ غیر حضوری است.
همو که می داند اگر دو فرزند شایستهی سالم به جامعه اش تحویل دهد، از صد کتاب و مقاله و پایان نامه ارزشمند تر است و ماحصلش از سی سال سابقهی خدمت اداری سودآور تر.
من این «زن» را می پرستم؛ به خدای احدِ واحد سوگند!
و شب و روز بر آن زن نمای حمّالة الحطب لعنت می فرستم.
لیست همه یادداشت های میم سین